دست نوشته



عزیز جانم سلام

میدونم هیچ وقت اینجا نمیای که اینها رو بخونی اما قبل از این نامه هم من بارها و بارها کلامی بهت گفته بودم که دوستت دارم خوشحالم از این بابت که گفتن این کلام شیرین رو دریغ نکردم. حتی اگر روزی ترجیح بدم که در زندگیم نباشی. 

پنجشنبه که سر برگردوندم و ندیدمت دنیا رو سرم خراب شد. حس بچه 3 ساله ای داشتم که پر چادر مادرش دیگه تو دستات نباشهحس اون بچه سر راهی که گذاشتندش و رفتند. حس اون سیاره ای که سالها است مرده و نورش توی فضای بین سیهچاله ای گم شده و تقریبا هیچ اثری ازش در کهکشان ها نیست حس رها شدن و گم شدن

چرا رفتی چرا رهام کردی

منم ناراحت بودم.توی خیابون اشگ میریختم و لای ماشینها میدویمدنبال نشونی از تو.

حالا تو رفتی و هر روز سنگینی قلبم بیشتر از قبل میشه.


سلام

من  یک مفدار آدم زودرنجی هستم البته خیلی زود زرنج.ناراحت میشم و بند بند وجودم این داستان رو نشون میده و علاوه بر این تازه اشکام میاد بغض میکنم .رسما ظرایط خودم رو بدتر میکنم حتی ممکنه شرایط به سمتی بره که من خطاکار بشم. اگه طرفم رند باشه که دیگه هیچ!

اینکه خودم این ضعفم آگاهم یکم شرایط بهتر میکنهآگاهانه باید به خودم نهیب بزنم که اگه الان اشکت در بیاد یا صدات بالا بره یا بلرزه شرایط به ضرر تو تموم میشه.پس خود دار باش.

شما وقتی ناراحت میشید چه کار میکنید؟


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ وادی علم مشاوراملاک Hikara سلطان موزیک / دانلود آهنگ جدید کانون فرهنگی چکاد مطالب جالب وبلاگ حامد مهدی زاده به رنگ چادرم آموزش هنر و زیبایی پایگاه رسانه ای دکتر صادق واله